متن خبر:
بسمه تعالی
گزارش سخنرانی دکتر قباد منصوربخت با عنوان:«بررسی علل سقوط حکومت پهلوی»
به همت انجمن علمی دانشجویی تاریخ، در روز دوشنبه مورخ 20/11/1393 در ساعت ۱۳-۱۱:۳۰ سخنرانی دکتر قباد منصوربخت با موضوع «بررسی علل سقوط حکومت پهلوی» با حضور اساتید و جمعی از دانشجویان گروه تاریخ در محل اتاق کنفرانس دانشکده ادبیات و علوم انسانی برگزار شد.
دکتر منصوربخت در ابتدا گفت که اگر بخواهیم وضعیت سلسله پهلوی را با دوران ما قبل آن یعنی دوران سنت مقایسه کنیم، میبینیم که تمامی حاکمیتها در طول تاریخ ایران به علت نظامی و سیاسی و در میدان جنگ شکست خوردهاند اما در دوران مدرن این علل گسترش پیدا کردند و از نظامی و سیاسی صرف به اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و ترکیبی از این علل تبدیل شدند؛ بنابراین سقوط پهلوی نیز از این قاعده مستثنی نیست و اگر از این نگاه که کدام یک از این علل سهم بیشتری در سقوط این این حکومت داشتهاند، به آن بپردازیم در دام ظواهر گرفتار میشویم و مشکل مسأله اصلی ما حل نمیشود. ایشان در ادامه گفتند که پاسخ به سؤال چرا پهلوی سقوط کرد بهطور مستقل ممکن نیست و این سؤالات در پی خود سؤالات دیگری به همراه دارند. با نگاه مسأله محوری به تاریخ میشود سقوط پهلوی را با سقوط قاجار قیاس کرد. به این معنا که هر دو حکومت مسأله مشترک دارند و به جای اینکه در میدان جنگ از رقیب ایلی شکست بخورند، هردو در جنگ با مردم شکست خوردند. با پیروزی جنبش مشروطه قاجارها عملاً شکست خوردند و به این معنا بود که دوران نظام سلطنتی کهن به پایان رسیده است. از نظر سخنران علت اینکه مردم به قدرت اجتماعی و سیاسی تبدیل شدند و قاجار و پهلوی را از پا درآوردند، مدرنیسم و مواجهه ایرانیان با دنیای غرب است. قاجارها به علت مخالفت با دنیای جدید و مدرنیسم از پا درآمدند و علیرغم شکستهای متعدد همه جانبه سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی تصور میکردند هم چنان میشود این نظام سیاسی و شرایط اجتماعی را علیرغم ظهور تمدن جدید حفظ کرد ولی عملاً نشان داده شد که این اتفاق ممکن نیست. دکتر منصوربخت در ادامه گفتند که حکومت پهلوی، دولت رسمی نوساز در ایران است و روی کار آمدن پهلوی به معنای تثبیت نوسازی و نهادینه شدن نوسازی است. بنابراین علت سقوط پهلوی را باید در نوع نوسازی آن جستجو کرد. یعنی علت اصلی سقوط پهلوی خود نوسازی نبود بلکه نحوه و رویکرد نظری و عملی پهلوی به مدرنیسم و مدرنیزاسیون منجر به سقوط آن شد. ایشان در ادامه گفتند که رویکرد پهلوی یک رویکرد تجمیعی است؛ به عبارت دیگر قصد دارد سنت و مدرنیسم را با هم جمع کند اما این تجمیع ادغامی نیست بلکه یک نوع تجمیع اضافی یا انضمامی است و ازتجمیع سنت و مدرنیسم عنصر تازهای به وجود نمیآید و تلاش میشود عنصر قدیم حفظ شود و عنصر دیگری به آن اضافه شود. مهمترین مشخصه ظهور این تمدن در دنیای جدید این است که بر خلاف دوران قبل که اگر تمدنی ظهور میکرد به معنای سقوط و پایان تمدنهای دیگر نبود، با ظهور تمدن در دنیای جدید دوره تاریخی تمام تمدنهای بشری به پایان رسیده است و ایستادگی در مقابل تمدن جدید غیرممکن است و همه تمدنها الزاماً باید به نوسازی دست بزنند و تمدن جدید را تأسیس کنند؛ اما پهلوی خلاف این قضیه عمل کرد و قصد داشت در عین حفظ سنت، عناصر تمدن جدید را نیز به آن اضافه کند. بنابر سخنان دکتر منصوربخت سنت و مدرنیسم هرکدام به عنوان سیستم از اجزایی تشکیل شدهاند که در نهایت خروجیهای تاریخی خاص خود را دارند؛ در رویکرد تجمیعی انضمامی، با نوسازی اجزا و عناصر سنت به بازتولید سنت در قالب مدرن میرسیم که این نوسازی با بهکارگیری جز و عنصر متناظر در مدرنیسم صورت میگیرد. به عبارت دیگر یک تلقی خطی از تمدن جدید وجود دارد که عناصری که در مدرنیسم پدید آمده است حاصل رشد آن عناصر در سنت بوده است. از اینجاست که ضرورت گزینش از مدرنیسم خودنمایی میکند و مدرنیسم با عنوان یک مجموعه تبدیل به یک موضوعیت و موجودیت اخلاقی میشود؛ یعنی از تمدن درک اخلاقی به وجود میآید و ارزش داوری آغاز میشود. حاصل این قضیه تمدن جدید و مدرنیسمی است که که تمدن قدیم یا سنت را بازتولید کرده است اما تمدن جدیدی به وجود نیاورده است. ایشان در ادامه این گونه توضیح دادند که حاصل این بازتولید مدرن، نهادسازی ناقص و ناقصسازی نهاد است که در کل دوران حکومت پهلوی مشاهده میشود. یعنی اگر مدرنیسم را مجموعهای از نهادها در نظر بگیریم، یک نهاد انتخاب میشود و باقی کنار گذاشته میشوند و آن نهادی هم که انتخاب میشود ناقص ساخته میشود. در نتیجه یک سیستم ناقص از مدرنیسم به وجود میآید که توانایی خروجی نظام مدرن و ارائه کارکردهای مدرن را ندارد. سلسله پهلوی مشروعیت خود را از اقدام به نوسازی میگیرد؛ یعنی مدعی است که دوره قاجار دوره بدبختی و انحطاط بوده است و رهایی از انحطاط با رسیدن به تمدن جدید ممکن میشود. از نظر دکتر منصوربخت در شرایط عادی تاریخی در مراحل آغازین روش پهلوی ممکن بود تحقق پیدا کند اما تداوم پیدا نمیکرد. علتی که تحقق این امر را در دوره پهلوی ممکن ساخت یک اتفاق و تصادف تاریخی یعنی کشف نفت بود. درآمد نفت هزینه اقدامات پهلوی را در خصوص نوسازی تأمین میکرد. کشف نفت رابطه منطقی و طبیعی ما را با طبیعت قطع کرد و یک دولت بازتولید شده سنتی با روکش مدرن بیسابقه در تاریخ ایران به وجود آورد و دولت رضاشاه را به یک دولت پدر سالار تبدیل کرد. از اینجا به بعد داعیه تأسیس تمدن جدید به خریداری تمدن تبدیل میشود (یعنی با پول تمدن را میخریم). در این جریان شکاف بین حاکمیت و مردم بازتولید میشود و به مقابله مردم و حکومت منجر میشود و سرانجام این مقابلهها سقوط پهلوی در بهمن ۵۷ است. در واقع سقوط پهلوی فراگردی است که بذر آن از زمانی که رضاشاه بستر مناسب برای به قدرت رسیدن خود را فراهم کرد و مجلس مؤسسان به انقراض قاجاریه و تأسیس پهلوی رأی داد،کاشته شد؛ چون این اقدام بازتولید سنت در قالب مدرن بود. یعنی بار دیگر پادشاه مشروطه به پادشاه خودکامه تبدیل شد. ایشان در پایان سخنان خود گفتند که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ صرفاً یک کودتا علیه دکتر مصدق نبود، بلکه علیه قانون اساسی مدرن بود و اولین ضربه بود که بر حکومت پهلوی وارد شد و این سلسله در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ضربه دوم را دریافت کرد و سرانجام در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ضربه نهایی به آن وارد شد و به این ترتیب همانگونه که قاجارها قربانی مدرنیسم شدند، پهلوی هم قربانی آن شد. سپس دکتر منصوربخت به سؤالات حاضرین در جلسه پاسخ داد. در حاشیه این مراسم، گروه تاریخ از کسانی که در مراسم نکوداشت اساتید پیشکسوت تاریخ مشارکت داشتند تقدیر و تشکر به عمل آورد.
گروه خبری: پژوهشی و فناوری
تاریخ ثبت خبر: 1393/12/06
کلیدواژه: گزارش سخنرانی دکتر قباد منصوربخت با عنوان:«بررسی علل سقوط حکومت پهلوی»
تاریخ انقضای خبر: 1393/12/13
ویژه: بلی
گروه منبع: دانشکده ها
تعداد مشاهده: 1,056