متن خبر:
بسمه تعالی
فلسفه و ادبیات
سخن گفتن در باب فلسفه و ادبیات آسان و در عین حال دشوار است. برای اینکه بتوان سخن مناسبی درباره ادبیات و فلسفه گفت باید به مطالب و مسائلی از این قبیل اندیشید: ادبیات و فلسفه چیستند و از کی پدید آمدهاند و چه شأنی در زندگی آدمی دارند و سروکارشان با یکدیگر چیست و چگونه است. ظاهراً این قبیل بحثها در ذیل عنوان نقد ادبی میآید. نقد ادبی با اینکه به دوران اخیر تجدد تعلق دارد سابقهاش به زمان یونانیان میرسد البته در قدیم ادبیات به معنی کنونی مصطلح نبوده و نقد شعر بوده است. نقدی که از یونان به ما رسید گرچه با زبان فارسی تطبیق داده شد خیلی زود به مجموعهای از قواعد صوری شعر و ملاک و میزان سنجش اشعار مبدل شد. صورت دیگر نقد ادبی که آموزگارانش شرقشناسان بودند تصحیح نسخ خطی متون علمی و ادبی و تاریخی قدیم است و این البته کاری لازم و مفید بود به شرط اینکه نام نقد به آن داده نمیشد و جای نقد را نمیگرفت. اما چنانکه میدانیم روش تصحیح متون، روش اصلی نقد ادبی دانشگاهی شد و تحول در شعر و ادبیات در بیرون از دانشگاه اتفاق افتاد. از زمان انقلاب مشروطه نقد ادبی هم که در اروپای اوایل قرن بیستم پدید آمده بود کموبیش مورد توجه قرار گرفت، اما این نقد، نقد ادب اروپایی بود، در طی صدسال اخیر ما چندان پیشرفتی در این راه نداشتیم و در سالهای اخیر است که نقد ادبی کموبیش مورد توجه قرار گرفته است. در نقد آثار متقدمان مثلاً در مورد شاهنامه و مثنوی مولانا جلالالدین و ... کارهای اندکی کردهایم ولی کساد این بازار را یکسره به بیتوجهی اهل نقد معطوف نباید کرد، بلکه شاید این ادب را به آسانی نتوان با موازین و ملاکهای جدید نقد کرد (بعضی از نویسندگان، داستانهای شاهنامه را بر مبنای پسیکانالیز فروید تفسیر کردهاند و به این جهت است که بجای نقد آثار شاعران، الفاظ خاص دیوانهای آنها را میشمرند و آراء فلسفی و کلامی و اخلاقی در شعرشان میجویند یعنی بجای اینکه بپرسند نظامی گنجوی چه آتشی در جان حافظ افکنده است که شاعر برزگ از سرِ درد گفته است:
جهان پیر است و بیبنیاد از این فرهاد کش فریاد که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
راستی ما چگونه میتوانیم شیرین و فرهاد را بخوانیم و چندان بیتفاوت بمانیم که بتوانیم به پژوهش در الفاظ آن اکتفا کنیم و حتی ملتفت قدرت وصف شاعرانه نظامی نشویم. توجهی که در این اواخر به نقد ادبی شده است این امید را میدهد که در عین توجه به متون قدیم، به ادبیات جدید و نقد آن نیز اعتنا کنیم. نقد مضمون آثار هنری و ادبی را فیلسوفان آغاز کردند و بنیاد نهادند. اکنون هم که نقد ادبی به صورت یک رشته علمی کم و بیش مستقل درآمده است این نقدها در بسیاری موارد بیشتر صورت فلسفی دارد و نمایندگان بسیاری از حوزههای نقد، فیلسوفان معاصرند. اگر در تاریخ نقد نظر کنیم میبینیم که ابتدا فیلسوفان شعر و هنر را که از زندگی مدنی جداییناپذیر بود نقد کردند و وقتی ادبیات جای شعر را گرفت و نقد شعر به اسنتیک تبدیل شد نسبت میان فلسفه و ادبیات و حتی اشتباه آنها با یکدیگر به صورت یک مسئله درآمد. اکنون نقد ادبی جلوهای از جلوههای فلسفه معاصر است که در آن نه فقط آثار ادبی و ادبیات بلکه تمامیت تجدد هم مورد نقد قرار میگیرد. ادبیات با ظهور سوژه انسانی و خرد آدمی پدید آمد و اکنون این سوژه است که مورد بحث و چون و چرا قرار گرفته است.
دکتر رضا داوری اردکانی
گروه خبری: خبر روز
تاریخ ثبت خبر: 1393/02/22
کلیدواژه: سخنرانی رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی در دومین همایش ادبیات تطبیقی
تاریخ انقضای خبر: 1393/02/29
ویژه: خیر
گروه منبع: دانشکده ها
تعداد مشاهده: 562